ماه بندگی ومن
ماه رمضون امسال با اینکه بچه ها بزرگتر شدن و تصور من این بود که امسال بهتر از پارسال میتونم از این ماه عزیز بهره بگیرم امارسیدگی به بچه ها تمام وقت و انرژی مو میگیرهجوری که در طول روز چند بار چنان ضعفی میکنم که گویی اخرین ثانیه های عمرمه!
دو تا جوجه کوچیک که مدام باید بهشون بگی بکن نکن بیا برو بخور نخورو.....
تازه محمد امین هم هست .شاید بابای بچه ها راست میگه که مقصر خودمم که با اینکه به این سن رسیده باید بشینم و قاشق قاشق غذا بزارم دهنش اگه یه روز وقت نکنم محمد امین اون روز روزه بوده
همه اینا +خیلی چیزای دیگه بوده که باعث شدن امسال بر خلاف سالهای پیش نتونم قران رو کامل ختم کنم به هر کی میگفتم در جواب میگفت بچه هات واجبترن
نمیدونم حق با کی بود با اونایی که میگفتن بچه ها یا با دل من که با گذشت هر روز بهم تلنگر میزد امروزم رفت و چیزی به پایان نمونده تا اینکه از چند روز پیش شروع کردم و قران رو با سرعت بیشتری خوندم بعد سحر موقع سرگرم بودن و بازی بچه ها موقع برنامه دیدنشون و موقع استراحت خودم که به تلاوت قران شیرینترش کردم
حالا خیلی خیلی راضی ترم دیگه خجالت زده وجدانم نیستم .
مدام میگفتم چه کسی تضمین میکنه تا ماه رمضون سال بعد مهلت مونده .
خالق من بهشتی دارد,نزدیک,
زیبا
و
بزرگ و
دوزخی داردبه گمانم
کوچک و بعید و در پی دلیلی ست که ببخشد مارا
گاهی به بهانه یک دعا در حق دیگری....
شاید امروز ان روز بی دلیل باشد!
التماس دعا