همشاگردی سلام
امروز شما هم مثل تمام گلای دیگه قدم تو راه مدرسه گذاشتی اون موقع ها که ما به مدرسه می رفتیم یا بیشتر بچه ها گریه می کردن یا ناراحت بودن یا اویزون مامانا.اما الان دنیا عوض شده بچه ها انگار پخته تر شدن انگار بیشتر و بهتر می فهمن و درک می کنن شاید به خاطر همینه که هر سال کتابا رو جدید چاپ میزنن .شما هم خیلی خوشحال بودی نمیدونم شاید محیط خونه برات کسل کننده شده شاید اونجوری که حقته نتونستم باهات باشم بازی کنم بیرون بریم و خیلی چیزای دیگه قول میدم این کمبودارو یه جورای دیگه برات تلافی کنم عزیزم اما بچه های دیگه چی همه شکر خدا خوشحال بودن با اون دلقکی که اورده بودن شادیتونو دو چندان کرده بودن اما من از صبح دلشوره داشتم همیشه اولین روزای مهر همین جورییم اما امسال بیشتر, ته دلم کسی همش رخت میشوره
شاید دلم هوای بچگی و مدرسه و دوستا و........ میکنه شاید برگای درختا که زردشدن و دونه دونه میریزن دوباره خبر از یه فصل سرد و یه روز کوتاه ویه شب بلند کشششششششدار دارن واین دلتنگیمو بیشتر میکنه
خدا جون کمک کن تاچهار فصل دلامون همیشه بهاری بمونه