تغییر..
چند وقتی میشد که همش خود خوری میکردم و به خودم لعنت میفرستادم چرا باید دهن لقی میکردم و میگفتم یه همچین جایی رو دارم واسه تنهایی هام ،واسه فرشته هام !!اخه بعضی ادما خیلی بی جنبه تشریف دارن حالا خدا رو شکر که تو زندگی یاد گرفتم انقدر محافظه کار باشم که از کسی رو دست نخورم اما به هر تقدیر ...
چون چند نفری ادرس این خونه رو داشتن و با رفت و امد سر زده و نزدشون ارامش و اسایش این خونه رو برامون کمرنگ میکردن به ناچار و بر خلاف میلم پلاک خونمونو با نام در ساحل زندگی تغییر دادم .چون اینجا همیشه حکم یه محل امنو برام داشت مثل یه ساحل! که وقتی از طوفان زندگی خسته و کلافه بودم یا روزایی که کشتی هام غرق میشدن اینجا میشد جایی برای بودن برای نفس کشیدن !ماندن تا ارامش دریا و ابی اسمان ..
به خدا گفتم :
« بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو
دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … »
خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو ..