محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

در ساحل زندگی

دخترکم..

1392/2/18 1:00
374 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتیه عطیه زهرا خیلی عجیب شده نمیدونم چرا ؟؟

 

از صبح تا شب با لباس بیرون و کفش تو خونست.فقط کفشاش چند دقیقه ای از پاش در میان اونم که معلومه چراسبزچند شب پیش گذاشتم خوابش عمیق شه ساعت دو نیم نیمه شب کفشا و لباسارو در اوردم وتو کمد قایمشون کردم و رفتم خوابیدم صبح دیدم جلوی در اتاق با لباسا و کفشای امیر علی خوابهمنتظربا تعجب پرسیدم این چه وضعیه؟؟باباش با عصبانیت میگه نصفه شب بیدار شده بوده گریه و زاری منم لباساشو پیدا نکردم مجبور شدم لباس و کفش امیر علی رو بپوشونمعصبانی

یا تو این گرما میخواد بره بیرون با سویشرت و کلاه و ...افسوس

یا لباسای خودشو تن عروسک میکنه و با خودش میبره ..دیشب باباش گفت تو رو خدا راضیش کن لا اقل عروسکه رو نیاره فروشگاه مردم برامون میخندن ..بهش میگم بزار عروسکت تو ماشین بخوابه تا ما بر گردیم انگشتشو میذاره رو چشای عروسک و با لحن مظلومانه ای میگه گریه(منظورش عروسکشه که تنها بمونه گریه میکنه)منم دلم که مثال دل گنجیشک ,خودم مسئول حمل عروسک شدم و دخترک خوشحال و پدر دخترکعصبانی

صبح خروس خون بیداره و با رفتن بابا و داداشش کلی اشک میریزه بعد بدو بدو میره رو تخت و یه بالش میذاره لبه تا از پنجره رفتنشونو ببینه خیلی غم انگیزه چون همین جوری که نگاه میکنه الو الو اشک میریزه نگران

 

دو سه روز پیش عقیق داخل انگشترم افتاد گذاشتمش رو میز تا ببرم بدم درست کنن غروب شد دیدم نیست هر چی گشتم انگار قطره ابی شده بود و رفته بود تو زمین..فرداش کل خونه رو ریختم به هم تمام مبلا رو تنهایی کشوندم وسط گریهزیر فرشا گوشه کنار و همه جا رو گشتم اما اثری نبودنگرانخلاصه فرداش شد و من بودم و یه خونه تمیز که دستاوردخونه تکونیه اجباری بودو خستگی..که دیدم زهرا داره با یه انگشتر تو انگشت شست بازی میکنه خدا میدونه کجا این انگشره رو مخفی کرده بود منتظربهش میگم انگشترمو پیدا کردی جایزه برات چی بگیرم؟میگه عروسک گنه(عروسک گنده(بزرگ))بغل

روزگارتون خوشبای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

معصومه
18 اردیبهشت 92 16:32
اگه میشه به منم سر بزنید
ایشالله فرشته هات عاقبت به خیر بشن


حتما عزیز
انشا الله ممنون از دعاتون(بوس)
مامان دخملی ها
24 اردیبهشت 92 18:43
سلااااااااااام
داشتم تاریخ تولد بچه ها تونو میخوندم محمد امین انگار چند روز زودتر شناسنامه اش رو گرفتید و حالا کلاس دومه درسته؟؟؟
دوقلوها هم فقط 4 ماه از پریا من کوچکترن

و اما در مورد کارهای دخترک انگار از زبون من در مورد پریا نوشته بودی
منم بارها شده که دنبال چیزی گشتم و بعد از چند روز از تو کیف پریا پیداش کردم طی یک روز گاها ده بار و یا شاید بیشتر لباس عوض میکنه و همچنین تن عروسکهاش
همیشه هم کوله پشتی و عروسکش همراشه هر جا بره و اصرار داره بتا ماشین بریم که خسته نشههههههههه


سلام
شناسنامشو همون روز که به دنیا اومد گرفتیم مگه زودتر هم میشه گرفت؟؟؟امسال کلاس دوم بود سال بعد سومیه...
واقعا از همون بچگی و حتی نوزادی منش دخترا دخترونه و پسرا پسرونه ست !!
مامان هدیه
25 اردیبهشت 92 14:28
سلام ...ممنونم که به وبلاگ دخترم سر زدین
خدا فرشته هاتونو براتون نگه داره...اگه مایل باشین تبادل لینک کنیم


سلام
بله حتما ..
عاشق باران
26 اردیبهشت 92 0:52
خیلی بزرگ شده ماشالله...
اما از هیچ کدوم از کارای بچه ها تعجب نکنید به نظر خودشون کاملا طبیعیه


نظر لطفتونه
اره والا به نظر خودشون !!
سارا
27 اردیبهشت 92 23:45
واقعا کارای عجیبی میکنه ها . اما لجبازیاش توی این سن کاملا طبیعیه .
اینقدر دوست دارم دخترم بزرگ بشه زود عروسکش رو بغل کنه ....
اما میترسم چونبا پسرم همبازیه یکم پسرونه بش رفتاراش


سلام
دختر من که مربی اموزشی پسراست..کارهایی که پسرا جرات انجامشو ندارن اون پیشقدمه (نیشخند)