محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

در ساحل زندگی

اولین سرما خوردگی زمستونی

1390/11/15 19:21
316 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنین امینم
دوباره چند وقته سرما خوردی عزیزم اصلا از اشتها افتادی ناراحت
یکشنبه ساعت دوازده ونیم ظهر بود که تازه بچه ها رو خوابونده بودم و به فکر کارای عقب مونده بودم تا به ترتیب انجامشون بدم دیدم در میزنن در و که باز کردم از ترس منقلب شدمدل شکسته
میدونی چرا سوال
امیر محمد بود با مامانشآخ
یه پسر شیطون و با عرض معذرت یکم بی ادب منتظر
شیطونی که تو ذات همه شما بچه ها هست اما بی ادبی متفکر
اول که اومد داخل خونه ان چنان جیغی زد که جفت بچه ها تو خواب زدن زیر گریه
بعد از بیدار کردن بچه ها به این طریق شروع کرد به ولو کردن اسباب بازیهایی که با مصیبت جمعشون کرده بودم 
تازه این جا قسمتهای خوب خوب قصه مونه ماجرا از اون جا شروع شد که شما از مدرسه اومدی نمیدونم چرا شاخ شمشاد من اینقدر زود مقاومتشو در برابر این اجوبه قرن از دست داد شد غلام حلقه به گوش اقا عصبانی
من هم کاری جز حرص خوردن داشتم به نظرت؟
اما عکس العمل مادرش در مقابل گل پسرش خیال باطل

امان از خونسردی بعضی ها
خلاصه ساعت ٥ونیم رفتن و ما رو تنها گذاشتن با یه خونه به هم ریخته گرفتار زلزله و طوفان +یه ویروس تقریبا کشندهسبز
از فردای اون روز هر سه شاخه گلم پژمرده شدین و تا به امروز هم بهتر نشدیننگران

امروز غروب جمعه بود و بازم دلم طوفانی .اصلا جمعه ها رو دوست ندارم خیلی وقته میونه مون با هم خوب نیست ,با هم قهریم .
حسابی هوای چشام بارونی بود و بغض راه گلومو مسدود کرده بود بالاخره سیل ا شکام خروشید و سد چشامو شکست .با اینکه چشام یه دل سیر باریدن اما جز سنگینی پلکام ارمغان دیگه ای نداشت,بازم سنگین تر از قبلم.
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده ست مراد وی از این ساختنم
یادمه خیلی وقت پیشا یه دوستی داشتم خیلی دنبال این میگشت که(زندگی چیست؟)
بهش اس ام اس دادم یادته تمام کتابای کتابخونه رو گشتی تا به معنای زندگی برسی ,اخر فهمیدی؟
میدونی عسلم چی جواب داد:
زندگی خون دل خوردن است
اولش رنج و اخرش مردن



بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com











ا
عطیه زهرا خانم و کاکتوس خاله (منزل مادر جون)






خدایا دلم را به وسعت اسمان و به زلالی دریا کن

( بچه که بودیم,دل درد را به یک زبان ناله میکردیم ,همه می فهمیدند!عجیب است ,بزرگ که شدیم,درد دل را,به صد زبان فریاد میزنیم,کسی نمی فهمد!)


بعد.ن.یادم رفت اینو بگم : شب پنجشنبه بود برای بابا اس ام اس اومد حج عمره جز اولویت های اولیم .چقدر بابا خوشحال شد ولی من ....اخه چه جوری با سه تا بچه کوچیک .امید داشتم الان الانها نوبتمون نشه,زهی خیال باطلخجالت
گفتم دور من و بچه ها رو یه خط قرمز بکش ,بابا هم پشت سر هم با لحنی حرص در اری میگفت شما میایینعصبانی

بعد.ن.کارنامه این ترمتم اوردی و بازم گل کاشتی بهترینم ماچ

در پناه خدا باشین ای عزیز تر از جانم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نرگس
15 بهمن 90 15:59
وای چه قدر نازند هزار ماشاالله


محبت دارید عزیزم
ممنون از حضورتون
سمانه
16 بهمن 90 9:26
سلام مامانی عزیز
قربون دلت برم که گرفته خدا کنه همیشه شادی و خوشی ارمغان زندگیتون باشه
ایشالله مکه هم میرین همتون با هم به سلامتی و عاقبت به خیری و مطمئن باش که خدا همه چیز رو درستش میکنه نگران روزای آینده نباش
دوستون دارم فرشته ها رو ببوسشون


خدا نکنه دوست خوبم
توکل به خودش
مامان كسرا و يلدا
16 بهمن 90 10:41
سلام، مرسي از پيامتون .... مشالاه به فرزندان گلت. بعد از داداشي دوقلوها خيلي بامزه هستند. خدا حفظشون كنه


ممنونم عزیزم,دو قلوهاتو از طرف ما ببوس


صبا
16 بهمن 90 21:20
سلام بچه های خیلی نازی داری خدا براتون حفظش کنه.ولی ببخشید این سوالا می پرسم چرا از پسر کوچیکتون عکس نمیذارین و فقط بیشتر از دخترتون عکس میذارین؟
اگه میشه عکسای پسر کوچیکتون رو هم بذارید ممنون.ببخشید اصلا قصد بی احترامی نداشتم.


اخه دخملی یکی یه دونه ست ,ولی به احترام نظرتون تو پست بعدی بیشتر از امیر علی عکس میزارم.


صبا
17 بهمن 90 23:22
سلام دوست عزیز خیلی ممنونم که پاسخ نظرم را دادید بله درک می کنم کلا اگه تک دختر باشی خیلی بهت زوم می کنن اخه من خودمم تک دختر بودم و 4 تا برادار داشتم
و مادرم خود به خود رو من زوم داشت نه انکه فرق بذاره اصلا دقیقا عینه شما
بازم ببخشید این سوال را پرسیدم خدا هم دختر نازتون و هم پسرای گلتونو براتون نگه داره موفق باشید


چه قدر سخته ادم خواهر نداشته باشه تو فکر یه دونه اجیییییییی برای دخملم!
وایییییییی اگه به گوش همسر جان برسه



عاشق باران
18 بهمن 90 13:32
منم دارم فکر می کنم با یکی بریم یا با دو تا خداروشکر ما هم اولاشیم. ولی شما مجبور نیستید که همون موقع برید از وقتی اولویتتون شروع میشه تا وقتی قرعه کشی بعدی بخواد انجام بشه و سری جدید برن وقت دارید که برید


یعنییییییییییییییییییی چییییییییییییییییی دو تا؟؟؟نکنه خبریه ؟؟؟؟؟؟
عاشق باران
18 بهمن 90 13:36
راستی چه حرصی خوردین از این مهمونای ناخونده مخصوصا که بچه ها رو هم مریض کرده آخه آدم چی بگه!؟... خب بچه ی مریضتونو نبرید جایی که بچه ی کوچیک هست دیگه


واقعا,تا به امروز گیر این ویروس بودیم تا اخرش به اقای همسر ختم شد و ....
محدثه
18 بهمن 90 20:50
وای خدا این نی نی ها کین ؟
من عاشق نی نی ام


شما که دو تا شاخه گل زیبا دارید ,خدا حفظشون کنه
عاشق باران
23 بهمن 90 14:28
نه خبری نیست ولی تا سه سال دیگه قراره باشه خب
راستی نظرسنجی هم داریم


انشا الله


سه بار اومدم به وب شما ولی نمیدونم چراپیامم ارسال نمیشد؟؟
مامان باران و بارین
24 بهمن 90 13:24
سلام عزیزم...خوشحالم که باهاتون آشنا شدم...فرشته‌هات خیلی نازن...خدا حفظشون کنه...ممنون که بهمون سر زدی...فقط من منظورتو از این جمله‌ی*ولی مامان دوقلوها عجب از دل خجستت*نگرفتم...میشه بهم بگی؟


سلام خانمی
اب تنی بچه ها دیگه ,خیلی برام جالب بود
فرشته های پاییزی
30 بهمن 90 17:27
سلام خاله جون منتظرتون هستیم.


سلام
ممنون از حضور گرمتون