محمد امین و پایان ترم ..
سلام پسملی
امروز امتحان پایان ترمتم دادی و راحت شدی با اینکه جایزتو که یک عدد ماشین کنترلی بود پیش پیش ازمون گرفتی اما امروز یه لیست از چیزایی که میخوای رو برامون رو نمایی کردییه دفتری رو میز گذاشتی و چیزایی که طول روز هوسشون میکنی از اسباب بازی تا خوردنی یاد داشت میکنی
چند روز پیش سر دعوای مادر و فرزندی با گریه رو کردی به من میگی:
الهی خدا بیست تا بچه دیگه بهت بده دلم خنک شهاونوقت وقتی تو خیابون راه میری دستات جا نداشته باشن تا دستای بچه هاتو بگیریمثل دایناسور(این دیگه چه مثالی بوداخه پسر جون شفافتر حرف بزن منم سر در بیارم )
(پ.ن):چقدر بچه ها زود بزرگ میشن در مورد محمد امین اصلا متوجه نشدم .بچه اروم و حرف گوش کنی بود تا وقتی دو قلوها رو نداشتیم اما از اون به بعدای فریاد از کمبود محبت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی