من و شنگول و منگول
این روزا که محمد امین میره مدرسه فرصت خوبیه تا به اندازه همون نصفه روز محبت مادریمو تقسیم بر دو کنمو با شنگول منگول برم بیرون کتاب بخونم شعر بخونیم رنگین کمون ببینیم چرا ببینیم چیه ببینیمو...
دلم همیشه یه دختر میخواست تا بشه یه اینه تمام قد برای تجسم روزگار جوانی ام! اما ....
نازنینم دخترکم برگ گلم همیشه غمخوار داداشی هات باش دردشون درد تو باشه و شادیشون خوشحالیت.همیشه خواهرا مادر دوم داداشیهان یادت نره گلکم
تمام هستی مادر من به فدات جگرکم
این دخمل هم خیلی جدی مشغوله ..داشتم عکسشو میگرفتم که شنیدم بقیه وروجکا میگن ازمون عکس گرفت! بعدشم اومدن تا عکسشونو ببیبنن
یه مدتی تاعزم بیرون میکردیم دو تایی این کچلا رو میزدن زیر بغل و یا علی..رفتنی به هر طریقی میکشوندن و میاوردن اما برگشتنی ,یه دستم تو دست شنگول دست دیگم منگول یک کچل این بغلم یک کچل اون بغلم