پروزه نفس گیر پوشک گیروووون
دوستای خوبی که به یاد ما هستین و ما خیلییییییییی خیلیییییییییییی دوستتون داریم نماز و روزتون قبول درگاه حق
با اومدن ماه خدا تمام برنامه های زندگیمون بهم خورده
شبا تا دو بیداریم و هنوز چشممون گرم نشده سحره و باز هنوز سرمونو زمین نزاشتیم صبح شده و با صدای گریه و جیغ و داد دخملی باید به زور خودمونو بلند کنیم اخه به خاطر ماه مبارک رمضون بابایی بچه ها 8و نیم صبح میره سر کار و وقتی میره زهرا با گریه دنبالش تا دم در میره و وقتی باباش میره بیرون و در و میبنده یکسره جیغ میکشه و امیر علی هم با صداش بیدار میشه و از ترس گریه میکنه و من هم هر روز صبح شرمنده اهل محل میشم که چه گناهی کردن که باید کله سحر ( 8و نیم صبح کله سحر به وقت ماست)بیدار بشن
از اولین روزای مردادماه شروع کردم از پوشک بگیرم بچه ها رو
باور کنین باقی مونده گیسامم سفید شد تو این راه تمام روز حسرت میخوردم به دنیای بابا ها که چقدر ازبابت خیلی چیزا راحتند با هر بار گفتن دسشویی(به زبون خودشون) بچه ها چنان ذوقی میکردم که خدا میدونه اما همسری