این روزا ..
واما محمد امین سه شنبه که اومد خونه چشاش قرمز بود و عصبانی نهارشو که اوردم گفت دوست نداره و بعدش هم گفت غذام همیشه بد مزه ست به زور چند قاشق بهش دادم و عصری باباش بر دش دکتر. بللله اقا سرما خورده بود دکترش گفته بود چهار شنبه نره مدرسه که گریه میکرد من میخوام برم سه شب و سه روز تو تب سوخت
و بعدش هم دخترک (لبخندطبیعی محمد امینو دستای زهرا رو به خیال خودش تو جیبشه)
و از امروز امیر علی و حتما بعدش بابا شون و ...
دیدین اس ام اس می اد لطفا قطع کننده زنجیر نباشین حکایت ماست
گاهی شایدلازم باشد از یاد ببریم...
یاد همه انهایی را که با نبودنشان...
بودنمان را به بازی گرفتند...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی