دغدغه ها و ارزوهای محمد امین
دنیای کودکی دنیای پاکیهاست . نمیدونم امروز که این مطلبو میخونی به چند قله از ارزوهات صعود کردی ؟ اما امیدوارم تونسته باشم با به یاد اوردن یه قسمتی از کودکیات یه لبخند کوچولو به لبات نشونده باشم. یکی از ارزوهات اینه که یه روزی با مادر جون ازدواج کنی اونم بی سر وصدا روم سیاه پدر جون حالا من هی بگم اخرزمون شده شما هی انکار کنین! اخه پسر خوب تا حالا کی با مامان بزرگش ازدواج کرده که شما میخوای دومیش باشی. همیشه دوست داشتی بزرگ که شدی یه شکار چی بشی یه روز اومدی گفتی مامان یه شغلی انتخاب کردم دیگه هم عوضش نمیکنم اگه گفتی چیه؟گفته دکتر ؟نه پس مهندس؟نه خلاصه تمام شغلارو یکی یکی گفتم وشما با قاطعیت جواب دادی نه.پرسیدم...
نویسنده :
مامان چند تا فرشته
1:23