عقیقه3
سلام پسمل طلای من دیروز ساعت نه و نیم صبح وقتی تو خواب ناز بودی بعبعی چاق و چله ای اومد و به نیتت عقیقه شد عکسی گرفته نشد چون دو قلوها گریه میکردن برن بیرون شاهد سر بریدن باشن و من با اینکه بابا یه بار دعای عقیقه رو خونده بود دوباره که نه چند باره خوندم چیکار کنم وسواسه دیگه تازه خندم میگرفت صفحه بعدش که ورق می زدم دعای وقت ختنه بود اونم برات خوندم چون نوشته بود تا قبل بلوغ هر وقت بخونن قبوله بعدش که بیدار شدی برات گفتم الان این بعبعی به شکل تو میره عالم زر پیش دوستات اشک تو چشات جمع شدو گفتی دلم میخواد زود برم پیش خدا بعدا نوشت:در راستای ابهامی که در مورد دعای هنگام ختنه برای دوستان پیش اومد و تب...
نویسنده :
مامان چند تا فرشته
14:52